وقتی کتابهای «حاجی»، عمدهترین اسباب خانه او هستند، وقتی سروساماندادن به کتابها، مهمترین دغدغه حاجی و همسرش در هر اسبابکشی است.
وقتی وارد زیرزمینی میشوی که از فراوانی کتابهای آنجا سخت قدم برمیداری، وقتی میبینی صاحب همه این کتابها یکشانه در میان قفسهها چرخ میزند، شاید مهم نباشد تا بخواهی بدانی موسیالرضا اسدی که ساکن محله کارگران مشهد است از زمان دبستانش، یعنی سه دهه گذشته تاکنون، چند جلد کتاب جمعآوری کرده است.
بلکه میخواهی بدانی این کار را چطور آغاز کرده است؟ اصلا محتوای این کتابها که تمام زیرزمین و یکیاز دو اتاق خانهاش را به آنها اختصاص داده است، چیست؟
میخواهی سردربیاوری او با این کتابها چه کار ویژهای انجام میدهد؟ آن گنجینه سلفی که میگوید باید احیا شود و درمعرض دید قرار بگیرد، چیست؟
میخواهی بدانی شاعر «انا مظلوم حسین»ی که «نزار قطری» خوانده و با آن مشهور شده، همان «صامت بروجردی» است که کمتر کسی میداند.
یا بدانی پدر آیتا... بهجت، همان شاعری است که شعر «مکنای صبح طلوع» ش را میخوانیم و میشنویم؛ ولی نمیشناسیمش!
میخواهی سراغی از «سراج یزدی»، شاعر شعر معروف «ای اهل حرم میر و علمدار نیامد...» را از او بگیری که درحال دستوپنجه نرمکردن با فقر ست؛ و میخواهی...
ما چشم از کتابها برمیداریم؛ چون آنها خود به سخن آمدهاند! سخنان محقق و پژوهشگر نوحه و شعر هیئت، خطوط صوتی همان کتبی هستند که از وجود آنها بیخبریم؛ یا بیخبریم یا خودمان را به بیخبری زدهایم!
اکنون حرفهایمان در محیط اتاقی که بوی شعر و نوحه از آن بلند میشود، گل کرده است: یک مسجد «فاطمهالزهرا (س)» بود و یک حاجی اشراقی...
سال ۶۵، ۶۴ یک جوری وارد عرصه مداحی و نوحهخوانی شدم، دلیلش هم مسجد فاطمهالزهرا (س) و امام جماعت آن، مرحوم حاجآقای اشراقی بود.
قبل از اینکه مداح شوم، در مسجد اذان میگفتم؛ به سبک مرحوم موذنزاده اردبیلی. مرحوم اشراقی به من گفت با این صدای خوبی که تو داری چرا دعای ندبه نمیآیی؟ در عالم بچگی پرسیدم دعای ندبه چیه؟ گفت صبحهای جمعه بیا مسجد، دعای ندبه میخوانیم.
موسیالرضای نوجوان صبحهای جمعه برای شرکت در مراسم دعای ندبه راهی مسجد میشود، اما رفتن به مسجد در صبحهای جمعه آن سالها، سختیهای خودش را دارد: مقابل خانه ما باغی بود بدون دروپیکر.
آنقدر سگ داشت که از ترس سگها جرئت نمیکردیم از خانه بیرون بیاییم. اما میآمدیم. وقتی به مسجد میرسیدم که از ترس سگها، جانم هم به لبم رسیده بود.
نوجوانی که تا آنزمان هیچ تجربهای از قرائت دعای ندبه، آن هم در جمع را نداشت، نخستینبار یک صفحه از کتابچههای جیبی را میخواند و حاج آقا اشراقی میگوید، بس است: گفت همین اندازه بس است.
برو و برای هفته آینده همین صفحه را تمرین کن. هفته بعد، دو صفحه خواندم، هفته بعدتر سه صفحه و... تا اینکه روزی در همان مراسم دعای ندبه که بزرگترهایی بهنام حاج آقای دهقان، آقای حسینی، حاج حسین ابراهیمی و دیگران حضور داشتند، نیمی از دعای ندبه را خواندم.
مسجد فاطمهالزهرا (س) تا آن زمان هیئت نداشت، اما برای نخستینبار با آمدن مداحی، هیئتی تشکیل دادند و زنجیر خریدند که هنوز آن زنجیر را دارم. همان یکسال بود؛ بزرگترها که تجربهاش را نداشتند، ما هم که سنی نداشتیم.
دوبارهروزی، مرحوم حاج آقای اشراقی گفت تو چرا نوحه نمیخوانی؟ من اصلا در وادی نوحه نبودم! خدا رحمتش کند هرچه دارم از آن بزرگوار است.
خاطرم هست بعد از نماز مغربوعشایی، رفقا را در مسجد جمع کرد، خودش در محراب مسجد ایستاد و بلندگو را گذاشت کنار محراب. پشت بلندگو گفت «بچه ها! اسدی میخواد نوحه بخونه...».
اولین نوحهای که با ترسولرز خواندم این بود: «عجب گلی روزگار زدست لیلا گرفت/ که تا قیامت گلاب زچشم زهرا گرفت» که با خط خودش روی برگهای نوشته بود.
پیرمرد، از اول تا آخر نوحه، کنار من ایستاد و فقط دستش بالاوپایین میرفت که یعنی بچهها با این سبک سینه بزنید. خاطرم هست، هرجا تپق میزدم یا حسین (ع) و یااباالفضل (ع) میگفت تا من خجالت نکشم.
شبهای بعد، بدون کمک او میخواندم تا روزی که ۲۰۰ تومان به من داد و گفت برو کتاب نوحه بخر. از همان روز راه افتادم...
نوجوانی حجتالاسلام اسدی را با خاطرههایی از تشویقهای موثر حاج آقا اشراقی در زندگی او پشت سر میگذاریم تا حدود یک دهه قبل.
میگوید: اصلا در وادی تحقیق و پژوهش نبوده است، اما کتابی به دستش میرسد و او را متوجه گنجینه غنی کتابخانهاش میکند: اگر اشتباه نکنم نام کتاب «شورش در خلق عالم» بود.
آقای درگاهی با شخص دیگری، در تهران آن را چاپ کردند.
در مقدمه این کتاب حدود صد ترکیببند عاشورایی را ارجاع داده است، مثلا فلان شاعر، بهمان ترکیببند را دارد؛ و حدود ۱۲ ترکیببند را آوردهاند که در اختفا و هموزن محتشم کاشانی سروده شده است.
نگاه کردم به کتابخانهام و متوجه شدم بیشاز دویست، سیصد ترکیببند دارم که اسمی از شعرای آنها در آن کتاب نیامده است.
بهویژه از شعرای مشهد، مثلا علیاصغر بنائییزدی، شاعر متعهد مشهدی که قبل از انقلاب دیوانش چاپ شده است. فقط در یک جلد دیوان این شاعر، سه، چهار ترکیببند شانزدهبندی یا چهاردهبندی دارد.
خیلی به من بر خورد که چرا شعرای آیینی مشهد ناشناخته باقی ماندهاند و کسی یادی از آنها نمیکند.
گردآوری اشعار ترکیببند و ترجیعبند، نخستین کتاب پژوهشگر محله کارگران است که هنوز چاپ نشده، اما او سالهای زیادی از عمرش بهویژه سالهای بعد ازدواجش را بهپای شعر گذاشته است.
شعر در انواع قالبها: جزوه دیگری که آماده کردهام، بحرطویل (نوعی شعر و نثر موزون) است. این کتاب قرار بود محرم امسال چاپ شود، اما بهدلیل اینکه دیرتر از موعد به مرحله صفحهآرایی رسید، هنوز چاپ نشده است.
گردآوری اشعار ترکیببند و ترجیعبند، نخستین کتاب اسدی است که هنوز چاپ نشده است
موسیالرضا اسدی معتقد است؛ نه شعرای امروز ما و نه مداحان، نمیتوانند در مایه بحرطویل کار کنند. معروفترین بحرطویلی که ما امروز میشناسیم شعر «میزنم دم زعلمدار رشید حرم عشق...» است که بحرطویلی به سبک جدید است.
او میگوید: حاج محسن حافظی که از اساتید بنده است، در زمینه بحرطویل، کتابی چاپ کرده بهنام «دریای بیکرانه». در این کتاب، اشعار تقریبا ۲۱ شاعر آمده که بیشتر آن، اشعار غلامرضا سازگار است.
این درحالیست که بنده از همین کتابهایی که در کتابخانهام دارم، ۳۰۰ صفحه بحرطویل چهارده معصومی و ۳۰۰ صفحه بحرطویل عاشورایی جمع کردهام!
یکیاز هممحلهایهای آقای اسدی تعریف میکرد روزی به خانه ایشان رفته و با صحنهای عجیب روبهرو شده است.
آن صحنه دوفرش دوازدهمتری بوده که فقط دستههای مشخصِ کاغذهای شعر روی آنها چیده شده بوده؛ طوریکه یکطرف فرش دسته مخمسها بوده، طرفی بحرطویلها، سویی ترکیببندها و ...
صاحب کاغذهای دستهبندیشده اشعار مختلف که حسابی روی آنها حساسیت دارد، سخن از سومین جزوهاش که لابهلای اشعار عاشورایی و ترکیببندها با آنها برخورد کرده است، به میان میآورد؛ جزوه حضرت امالبنین (س).
او قبل از اینکه درباره این جزوه توضیح بیشتری بدهد، میگوید: حضرت امالبنین (س)، مادر قمربنیهاشم (ع) به گردن همه ما حق دارد.
این بزرگوار، حاجتدهنده است، ما یادمان میآید پیرزنها و پیرمردها نسبتبه سفره حضرت امالبنین (س) تعصب خاصی داشتند و حتی در کتابهایی که در گذشته از ایشان چاپ شده است، تاکید زیادی شده در خانههایی که سفرهای به نام حضرت امالبنین (س) پهن میشده، حاجتروا میشدند.
حجتالاسلام اسدی درباره جزوه حضرت امالبنین (س) میگوید: وقتی در زمینه ترکیببند و ترجیعبند مطالعه میکردم متوجه شدم بعضی از شعرای ما راجع به زندگی حضرت امالبنین (س) قلمفرسایی کردند؛ بنابراین تصمیم گرفتم اشعار با موضوع ایشان را نیز گردآوری کنم.
جمعآوری این اشعار، ششهفتسالی طول کشید و دلیل طولانیشدن آن، همکارینکردن بعضی از شعرای آیینی مشهد با بنده بود.
در زمینه حضرت امالبنین (س) خیلی کم کار شده است، طوریکه در کتابهای موجود؛ اعماز دیوانهای قدیم و جدید، فقط حدود دویستواندی صفحه شعر از ایشان است.
بهگفته این محقق، کتاب اشعار حضرت امالبنین (س) در مرحله چاپ بود تا اینکه؛ شنیدم فردی به نام آقای خرمفر در قم میخواهد کتابی برای آن حضرت چاپ کند. تماس گرفتم و گفتم من هزارصفحه شعر فقط راجع به ایشان دارم که او باور نمیکرد.
تفاوت این کار اسدی با کارهای قبلیاش این است که اشعار در همه قالبها و فقط با موضوع حضرت امالبنین (س) جمعآوری شده است: سری جدید و کاملتر جزوه تایپ شده است که در همه قالبهای شعر اعماز غزل، قصیده، مثنوی، ترکیببند، ترجیعبند و... در آن وجود دارد؛ البته هنوز باید ۱۰۰، ۱۵۰ صفحه دیگر به جزوه فعلی اضافه شود.
در کنار جزوه اشعار که در پنج بخش گردآوری شده است، جزوه دیگری شامل نوحههایی که برای حضرت امالبنین (س) بوده را سرجمع کردم که قرار است جداگانه و در قطع وزیری چاپ شود.
اسدی میافزاید: اشعار، از ۵۰، ۶۰ شاعر است که بیشتر اشعار جمعآوری شده از قدما ست، بهویژه در بخش اول که جریان خواستگاری از حضرت امالبنین (س) است. او میگوید: شعرای امروز در بحث ازدواج حضرت علی (ع) با حضرت امالبنین (س) زیاد کار نکردهاند.
و، اما انتقاد او: عدهای میگویند اگر شعر شعرای قدیم در این کتاب باشد، خریدار ندارد؛ شعرهای امروزی را بیاور! به نظر من، این هم یکیدیگراز معضلات است، بهجای اینکه به گنجینه پرباری که از گذشتگان به دست ما رسیده است ارج بنهیم، افراد را از پرداختن به اشعار قدما باز میداریم!
حدود ۱۸۰ تن از بچههای محله را بردم حرم امام رضا (ع). در صحن سقاخانه شروع کردم به نوحهخوانی. نخستین هیئتی بود که با بچههای محله تشکیل دادیم. بچهها، زنجیر و سینه میزدند و من میخواندم.
زنجیرزنی که تمام شد به بچهها گفتم الحمدا...، بچهها دمتان گرم، مجلس خوبی شد راه بیفتید برویم!
جمعیت زیادی دورتادور ما حلقه زده بودند، خاطرم هست عدهای خندیدند. فرد سیدی آمد من را کشید کنار که: عجب مجلسی بود پسرجان؛ ولی آخرش را خراب کردی! بابا وقتی میخواهی مجلس را تمام کنی دعای «بسمک العظیم العظم یا ا... یا ا...» را بخوان.
من خندهام گرفت، گفتم آقا ما یاد نداریم. دعا را روی کاغذی به من داد و خواست با ۲۵۰ تومانی که به من داد برای بچههای هیئت خوراکی بخرم.
قدمای ما برای شهدای کربلا واقعا قلمفرسایی کردهاند، اما بعضی از نسل جدید ما این شهدا را نمیشناسند! بپرسید «مسلم بن عوسجه» چه کسی بوده؟ گمان نمیکنم بشناسند!
دلیل شناخت قدما، این است که آنها مقتلخوان و پای درس عالم نشین بودهاند.
برخلاف برخی امروزیهای ما که مبتذلسُرا هستند. برخی شعر عریان میسرایند یعنی شاعر به جای اینکه فضایل را بیان کند میرود در اوجِ مصیبت و مصیبت عریان را میسراید.
در بیشتر «شور»ها اینطور است و این بدترین ضربه را میزند.
ما یادمان است، قدما میگفتند اگر مجلس، حال ندارد «روضه باز» نخوانید، اما همین روضه باز را یک عده از شعرا در قالب شعر میآورند و خیلیها بیتفاوت کنار مینشینند و عدهای هم سینه میزنند!
اصلا نمیدانند پای روضهای که نشستهاند باید خون گریه کرد.
شما ببینید، اروپا یک شکسپیر را دارد! کلی فیلم سینمایی و انیمیشن و ... از آثار او ساختهاند، اما حتی در مجالس مذهبی ما نامی از شعرای آیینیسُرایمان نیست! مداحان اصلا این شعرا را نمیشناسند.
اروپا یک شکسپیر را دارد! کلی فیلم سینمایی و انیمیشن از آثار او ساختهاند، اما در مجالس مذهبی ما نامی از شعرای آیینیسُرایمان نیست!
چه کسی میداند حزین لاهیجی کی بوده؟ چه کسی میداند حزین بروجردی کی بوده؟
امروزیهای ما شعر «زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست» را میخوانند، اما نام شاعرش را که «صامت بروجردی» است، نمیدانند! ما چنین گنجینههایی داریم، اما متاسفانه مداحهای امروز ما آشنایی با آنها ندارند.
کتاب آقای درگاهی، بهانهای شد تا اسدی، کار جمعآوری و گردآوری اشعار ترکیببند و ترجیعبند شعرای ایران را شروع کند.
آن هم در همه زمینههای مناجاتی، ولادتی و شهادتی؛ ولی بیشتر اشعار حولوحوش موضوع عاشورا میگردند: از بیشاز هفتصد شاعر، ترکیببند و ترجیعبند آیینی جمعآوری کردم که در آینده کتابش چاپ خواهد شد.
سخن این پژوهشگر در رابطه با اهمیت کارش، این است؛ نام و اشعار بسیاری از شعرایی که بعضا دیوان هم دارند؛ ولی دیوانشان در جایی موجود نیست، در این کتاب آمده است؛ همچنین شعرایی که دیوانشان در زمان حیاتشان چاپنشده و متاسفانه بخش زیادی از اشعارشان از بین رفته است.
مانند مرحوم میرزا عبدالباقی صاروی (معما) که در مقدمه کتاب «سوز دل» ش آمده: این شاعر، خوشنویس زبردستی بوده و نستعلیق عجیب مینوشته است.
شاید اشعار باقیمانده از او، یکسوم تمام اشعارش باشد و بقیه از بین رفته است. ما از این دسته شعرا، در کشور زیاد داریم و وزارت فرهنگ و ارشاد باید درصدی از بودجهاش را در اختیار یک عده دلسوز قرار بدهد تا این گنجینه سلف خودمان را احیا کنیم و درمعرض دید همگان قرار بدهیم.
* این گزارش پنج شنبه، ۲۰ آبان در شماره ۱۲۱ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.